۱۳۸۸ شهریور ۳, سه‌شنبه

مسجدسلیمان چهل سال بعد از شرکت نفت ( 2 )

با یاد و نام خدا
مسجدسلیمان چهل سال بعد از شرکت نفت

تا زمانی که زمین قابل ساخت گیرمی آمد مردم ازقید وبند حراست شرکت نفت آزاد شده ی مسجدسلیمان، بدون طرح و نقشه و بیقواره خانه ساختند . خانه های شخصی مانند قارچ روییدند، فضای بین منازل شرکت نفت، چسبیده به ترانسهای برق، زیر شبکه ی برق فشار قوی برق، کنار تاسیسات شرکت نفت، هشت بنگله، کنار مسیر هرزآب های فصلی با آن بوی تعفن خصوصا در تابستانها، کنار چاههای نفت با بهتر بگویم برخی جاها روی چاههای نفت، اطراف پالایشگاه بی بیان، کم کم دامنه ی تپه ها و ارتفاعات شهر مانند زیر مخازن آب پشت برج و مخازن آب چشمه علی ( تامین آب برای کارهای ساختمانی وحمل مصالح به این جاها هم عجیب است )، پشت برج و مسیر جاده ی قدیم اندیکا و نتیجه، معابر کج و معوج و عدم توانایی مسئولین در خدمات رسانی به آنها . چند روزقبل گذارم به نمره یک و منطقه ی پشت مسجد جامع شهر افتاد . خانه هایی را دیدم که باور نمی کنم . دیوار اتاق خانه ای درست کنار شیر یکی از چاههای قدیمی ساخته شده یعنی خانه دقیقا روی چاه نفت بنا شده است .
نکته ی جالبی را بگویم . پس از مدتها که از ساختن خانه های بیست و چهار ساعته خبری نبود، این اواخر باز هم شاهد ساخته شدن سرپناه هایی هستیم که فقط نامی از خانه دارند، دیوارهایی فقط از یک رج بلوکهای سیمانی و بعد سقف و خانه ای مسکونی . غافل از این که این بلوکها را افرادی می سازند که معمولا سررشنه ای از این کار نداشته و به قولی از بیکاری به این کار پرداخته و اعتباری به محصول کار آنها نیست . دیوار یک رجی از این بلوکها هیج قوامی نداشته و هر آن امکان بروز حادثه وجود دارد .

ظاهر مناطق نیز تابع وضعیت شرکت نفت و ارتش است . آنجا که شرکت نفت صاحب اختیار است، به وضعیت منطقه رسیدگی شده، غسالخانه ی قبرستان مجسمه ( کلگه ) ساخته شده و جاده ی جدیدی برای آن ساخته اند ، حیاط منازل کارمندی را دیوار آجری کشیده اند و بام منازل را رنگ آمیزی کرده اند . هنوز اتومبیلهای شرکتی و یا استیجاری شرکت نفت کارکنان را جابجا می کنند، برای رفت و آمد به اهواز جهت مراجعه به بیمارستان و یا انجام کارهای شخصی ، اتوبوسهای کولردار در اختیار کارکنان و خانواده های آنان است . اطراف منازل و مناطق مسکونی تمیز است ، خیابانها تقریبا آسفالت مرتبی داشته و یا در حال بازسازی است، حتی منازل شخصی بدون طرح و نقشه هم در این مناطق ظاهر بهتری دارند ....

در منطقه ی ارتشی تقریبا برعکس است ، محلات شبیه به روستاها و البته کمی بزرگتر از معمول هستند، خیابانها فقط اثری از آسفالت دارند و در برخی جاها چون چشمه علی و سرکوره ها به لطف شرکت گاز از همان ظاهر هم محرومند . با عبور اتومبیلها مدام خاک نرم است که مجانی به خورد خلق الله داده می شود تا بدانند که مسئولین به فکر آنها هستند . باشگاه کاوه یا بدر که تنها باشگاه و استخر آن تنها استخر این قسمت از شهر بود و به ارتش واگذار شده بود، به بیغوله ای تبدیل شده و شنیدم که ارتش قرار است زمین آن را بفروشد . مغازه های بازار چشمه علی که زمانی پر از شور و شوق وتلاش بود امروز آنچنان متروک افتاده که گفتنی نیست . مثل این است که همین چند سال پیش خارجی ها برای خرید از مغازه ی ارسطو صف نمی گرفتند، پارچه فروشی بزاز و دوزندگی آقای پناهی اصلا در ابنجا نبوده و بروبچه های طرفدار باشگاه دارایی در مغازه ی آقای سردشتی جمع نمی شدند . تنها از قدیمی ها آقای ضیایی است که ترک سنگر نکرده گرچه از سنگر چیزی نمانده است و بنا به عادت معمول هر روز به مغازه می رود و هر سال در صف اول سینه زنان ماه محرم سینه می زند .
نگاهی هم به محلات قدیمی شهر
چند بار گذارم به کلگه افتاد، وضعیت جالبی ندارد . کاوانسرا یا همان محله ی قدیمی هنوز به همان شکل شاید بیست سال پیش است و هیچ تغییری نکرده مضافا براینکه با عبور کامیونهای کارخانه ی سیمان وضعیت بسیار نامناسبی دارد . حمام عمومی محله بسته شده و متروک افتاده است .
نمره یک شاید بگویم وضعیت بهتری دارد . پیاده رو کنار پل نمره یک را مسقف کرده و نمایی به آن داده اند ولی چند متر آن طرفتر وقتی به فضای بالادست پل و محل عبور آب نگاه می کنیم تعجب می کنیم که این مرکز شهر است ؟ حمام عمومی نمره یک تعطیل و به باشگاه بدنسازی تبدیل شده است .
از چشمه علی نگویم بهتر است . مدتها است که اهالی منتظرآاسفالت معابر هستند ولی نه تنها خبری نشده بلکه تیغ بران شرکت گاز همان خیابان نصفه و نیمه را هم لت و پار کرده و خاک است که با عبور انندگان تاکسی و شخصی به هوا می رود . شبها ظاهر منطقه دقیقا روستا را به خاطر می آورد و گویی اصلا این محله جزیی از یک شهر نیست . عصر که به طرف فلکه ی باشگاه مرکزی می روی بوی فضولات مرغ و گوسفدهایی که برای فروش آورده اند، صدای فروشندگان که با هم چانه می زنند، مردانی که با لباس محلی کنار خیابان ایستاده اند و زباله های میوه هایی که میوه فروشان دوره گرد ریخته اند بدجوری توی ذوق می زند . حمام عمومی محل مانند حمام نمره یک تعطیل و به باشگاه بدنسازی تبدیل شده است . راستی چه شباهتی بین حمام عمومی و باشگاه بدنسازی وجود دارد ؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر